خدا هست دگر غصه چرا؟!
یاد من باشد از فردا صبح
جور دیگر باشم بد نگویم به هوا - آب - زمین
مهربان باشم با مردم شهر .... و فراموش کنم - هرچه گذشت
خانه ی دل بتکانم از غم و به دستمالی از جنس گذشت بزدایم دیگر تار کدورت از دل
مشت را باز کنم تا که دستی گردد و به لبخندی خوش ... دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نیسم از سر صدق - سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست .... تا فراموش نگردد فردا - زندگی شیرین است ... زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم - شاید ... به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم در دل
لحظه را دریابم ... من به بازر محبت بروم فردا صبح ... مهربانی خودم - عرضه کنم ... یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی - دل همسایه ی خود شاد کنم ... بگذرم از سر تقصیر رفیق - بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق ... تا که شاید برسد - همسفری - ببرد این دل ما را با خود ... و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم - که دگر فرصت نیست .... و بدانم که اگر دیر کنم - مهلتی نیست مرا ... و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست که نیست - پس از آن فردایی
یاد من باشد
باز اگر فردا - غفلت کردم ... آخرین لحظه ی از فردا شب
من به خود باز بگویم این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هرچه گذشت ..................
پشت هر کوه بلند سبزه زاریست پر از یاد خدا
و در آن باغ کسی میخواند که خدا هست دگر غصه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی که مدرسه جای بزرگ شدن بود?
آمــديم .. شــايد مــانديم.. شـــايد.. !!
آمــديم .. شــايد مــانديم.. شـــايد.. !!
اگر آلودگي هـواي شهـر ما را نکشد، عطش و حُب ِ دنيـا ، آخر ميکشـد مـارا..
16108 بازدید
1 بازدید امروز
17 بازدید دیروز
253 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian